چه دانستم که اين سودا مرا زين سان کند مجنون - مولوی بلخی

شعرستان - A podcast by Shaeristan - شعرستان

Podcast artwork

چه دانستم که اين سودا مرا زين سان کند مجنون دلم را دوزخي سازد دو چشمم را کند جيحون چه دانستم که سيلابي مرا ناگاه بربايد چو کشتي ام دراندازد ميان قلزم پرخون زند موجي بر آن کشتي که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروريزد ز گردش هاي گوناگون نهنگي هم برآرد سر خورد آن آب دريا را چنان درياي بي پايان شود بي آب چون هامون شکافد نيز آن هامون نهنگ بحرفرسا را کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون چو اين تبديل ها آمد نه هامون ماند و نه دريا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بي چون چه دانم هاي بسيار است ليکن من نمي دانم که خوردم از دهان بندي در آن دريا کفي افيون **** RumiBalkhi.Com